سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند به موسی علیه السلام وحی کرد که دو کفش و عصای آهنین برگیر و آنگاه درزمین سیاحت کن و آثار و عبرتها را بجوی؛ تا آنکه کفشها پاره و عصا شکسته شود . [ابن دینار]
 

 

 

فرص الخیر( فرصتها مانند گذشتن ابرها میگذرند)

بسم رب الشهدا

قصد داشتم مطلب دیگری رو بنویسم که به دلیلی نشد.فرصت برای نوشتن آن مطلب به قید حیات زیاد است. شما را دعوت می کنم به خواندن دوباره این متن.عنوانش هست" شرمنده ام حسین و دیگر هیچ". سومین متنی که در فرص الخیر نوشتم. در آستانه میلاد خجسته مولایم حسین. شرمنده ام اگر با یک متن تکراری وقت شما را میگیرم اما عشق بازی با حسین آداب نمیشناسد. خصوصا اینکه در آستانه سالروز این اتفاق تلخ هم هستیم و من خواستم به استقبال که نه .....بگذریم؛ که از هر چه بگذریم سخن دوست خوشتر است.

شرمنده ام حسین و دیگر هیچ

بسم الله النور

رجب هم رفت! ساکت،بی خبر،قبل از اینکه به کفایت گلی بچینم از این بوستان و شعبان در راه است.ماه نجات،ماه اتصال به خدا، ماه آمادگی برای رمضان...............اما برای من شعبان امسال با یک شرم بزرگ همراه است.آمده ام قبل از آمدن شعبان، ماه مولود مولایم حسین، معذرت بخواهم از مادرش.اشک شرم بریزم پیش پای جدش.آمده ام متوسل شوم به پدرش که ببخشد مرا؛ آمده ام بگویم مولا نکند بیایی و از ما دلگیر باشی!

شرمنده ایم به خاطر عاشوری پارسال! گوش هایمان هنوز زنگ می زند از صدای سوت ها و کف ها.....آ ه ه ه ه ه ه  که قلبم هنوز تپیدنش عادی نیست...........مولا به جان عزیزت که نه! به جان ناقابل خودم نمی دانستیم چنین می شود، باور نمی کردیم چنین رذالتی ممکن باشد.ما آن موقع در گوشه ای سر به دیوار غم گذاشته بودیم و بر بی پدر شدنمان گریه می کردیم.......باور نمی کردیم  چنین پستی ای را...که اگر می دانستیم بدنهایمان را سپر گوشهای اسرای کربلا می کردیم

وای که دیدن این زشتی ها خون به دلمان کرد. اگر نبود فرزندت سید علی که دست لطف بر قلب های خسته مان بگذارد با چه رویی تا اینجا می رسیدیم؟ حسین من سوت ها را که می شنیدم، کف زدنها را که می دیدم، یاد رقیه سه ساله ات می افتادم انگار که آنجا حاضر است و زخم های دوری اش تازه میشود حس می کردم صورت کبودش این بار از شرم است که کبود تر می شود.آخر بابای مهربان عالم رفته باشد، و عده ای این طور شادی کنند...........مولا شرم بر من! در شهر من؛ در همین خیابانی که دانشگاه من است عده ای خاطر عزیزت را مکدر کنند و من زنده باشم!!؟؟؟؟

 یا اباصالح تو شاهد باش که ما تبرّی می جوییم از کسانی که چنین کردند.تبرّی می جوییم از کسانی که سکوت کردند، تو شاهد باش که ما هرچه فریاد داشتیم کشیدیم در نه دی............و چه روز خوبی بود نه دی.چه فریادهای پر خروشی ! چه تبرّی بی سابقه ای!چه جمعیتی!

مولای من به همان صداقت قدم های ما در آن جمعیت، به همان اشک های شرم ما در گوشه کنا رخیابان قسمت می دهم با قلب راضی بر ما وارد شو. تو را به مادرت زهرا با دلگیری از ما قدم به تقویم دل ما مگذار.........مولا ببخش ما را.........مولا با قلب روشن برما وارد شو که ما به جز شما کس دیگری در این عالم نداریم. از ما راضی باش که ما تنهاییم

=============

پ. ن: این فقط یک دلنوشت بود.همین

اگر کلمات شایسته مولایم نیست از کوچکی قلم من است شما با  وسعت دل نورانی خود بخوانید

ترسیدم عمرم کفاف ندهد تا عاشورای بعد برای معذرت خواهی

شهدا را یاد کنید با یک صلوات

++++++++++++++++++++++++++++

متن را که دوباره خواندم دیدم که میشود جاهایی از متن را اصلاح کرد، اما ترجیح میدهم که به احترام آن حس ناب قدیمی تغییرش ندهم.






::: چهارشنبه 89/9/17 ::: ساعت 7:53 عصر :::   توسط رهرو شهدا 
نظرات شما: نظر